ملیت :  ایرانی   -  قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(1336/ 1335 -1266/ 1264 س)، نویسنده، روزنامه‏نگار، مترجم و شاعر، متخلص به لاهوتى. در كرمانشاه به دنیا آمد. پس از فراگرفتن علوم مقدماتى در زادگاهش، جهت ادامه‏ى تحصیل به تهران آمد. در جریان انقلاب مشروطه شب‏نامه و اوراق سیاسى منتشر مى‏كرد و در صف فداییان قرار داشت. او در جوانى به تحصیل علوم مذهبى پرداخت و به لباس روحانیون ملبس شد. پس از چندى به تصوف روى آورد و سپس از كسوت روحانیان خارج گردید و در ژاندارمرى مشغول خدمت شد. وى در حدود 1290 ش به اتهام قتل یكى از زیردستانش به عثمانى (تركیه) گریخت و در آنجا به تدریس در مدرسه‏ى ایرانیان پرداخت و پس از چندى به ایران بازگشت و در كرمانشاه اقدام و به انتشار روزنامه‏ى «بیستون» كرد. بعد از مدتى مجددا به تركیه رفت و مجله‏ى ادبى «پارس» را در دو قسمت، به فارسى و فرانسه، در استانبول تأسیس و منتشر كرد. در 1300 ش به ایران بازگشت و در ژاندارمرى تبریز به خدمت مشغول شد. سپس زمینه‏ى كودتایى در آنجا ترتیب داد و پس از شكست خوردن كودتا به روسیه گریخت و تا پایان عمر در آنجا به فعالیت‏هاى هنرى درباره‏ى زبان و ادبیات فارسى پرداخت. او از نظر مسلكى، شاعرى مادى و معتقد به ماركسیسم بود و شعر خود را ابزارى در خدمت تحقق آرمانهاى طبقه كارگر مى‏دید. وى شاعرى توانا بود و در غزلسرایى مهارت داشت. در عین حال او را مى‏توان از پیشگامان شعر نو نیز به حساب آورد. سرانجام لاهوتى در روسیه از دنیا رفت و در همان جا به خاك سپرده شد. از آثارش: «ادبیات سرخ»؛ «ایران نامه»؛ «جنگ آدمیزاد با دیو»؛ «درافشان»؛ «لالى لاهوتى»؛ «چند اثر از پوشكین»، ترجمه، منظوم؛ ترجمه‏ى «شاهنامه» فردوسى به زبان روسى؛ «دیوان» شعر.[1] در 1269 در كرمانشاه متولد شد. پدرش الهامى شغل آزاد داشت و گاهى شعر مى‏سرود. وى وارد مدرسه ژاندارمرى شد و به درجه افسرى رسید. خیلى شجاع و احساساتى و خوش بیان بود. وقتى به درجه سروانى رسید ریاست ژاندارمرى قم و كاشان به او داده شد. وى در این شغل مأمور دستگیرى نایب حسین كاشى و همدستان او بود. خیلى تند و شدید عمل كرد. نه نفر از یاران نایب حسین را اعدام نمود. لاهوتى در قم خیلى بد كار كرد، متهم به اخاذى شد. حتى گفته شد یك دزدى كه در حرم حضرت معصومه متحصن شده بود او را به زور از صحن خارج نموده تیرباران كرده است. مردم به تهران شكایت بردند، هیئتى مركب از یك افسر سوئدى و دو افسر ایرانى براى رسیدگى به قم رفتند ولى قبل از اینكه افسران مزبور به وظیفه خود عمل نمایند مورد حمله افراد مجهولى قرار گرفته دو تن از آنان مقتول و یكى مجروح گردید. مجروح را به رباط كریم منتقل و در آنجا خفه مى‏نمایند. دولت تمام این عملیات را ناشى از تحریك لاهوتى دانسته او را بازداشت و در تهران زندانى مى‏نماید. وى با كمك عده‏اى از زندانیان متوارى شد. ابتدا به كرمانشاه، سپس به اسلامبول مى‏رود و در غیاب وى دادگاه حكم اعدام او را صادر مى‏كند. در جنگ بین‏المللى اولى كه جمعى از ملیون و وطن‏پرستان قوائى بوجود آورده با روس‏ها مى‏جنگیدند لاهوتى با آنها همكارى نموده فرماندهى یك گروهان را عهده‏دار مى‏گردد. پس از شكست مجددا به استانبول مى‏رود و با كمك خان ملك ساسانى، به انتشار مجله پارس مبادرت مى‏كند. چندى بعد وارد تبریز شد. به شیخ محمد خیابانى ملحق مى‏گردد. پس از كشته شدن خیابانى عفو عمومى درباره افراد او صادر گردید. این عفو شامل لاهوتى نیز گردید و حاج مخبرالسلطنه هدایت والى وقت آذربایجان در شفاعت و كمك به او نقش بسیارى داشته است. و او را مجددا با درجه ماژورى (سرگردى) داخل ژاندارمرى مى‏نمایند و به معاونت ژاندارمرى آذربایجان منصوب مى‏گردد. در آن ایام اوضاع آذربایجان سخت مغشوش بود. سمیتقو در سطح وسیعى منطقه را زیرنظر داشت. چند بار قواى ژاندارم را از بین برده بود. از طرفى افسران ژاندارم در آن ایام به جهت انحلال و ضمیمه شدن به قزاقخانه ناراضى بودند و چند ماه بود كه حقوقى دریافت نكرده در وضع ناگوارى بسر برده و درصدد انتقام برآمده بودند. افسران ژاندارم مستقر در شرفخانه با تبانى یكدیگر و انتخاب لاهوتى به سرپرستى خود به قصد اشغال تبریز و سپس تهران دست به قیام مسلحانه زدند. ابتدا ماژور پولادین فرمانده ژاندارمرى را توقیف نموده، سیم تلفن و تلگراف را قطع مى‏نمایند. همچنین حاج مخبرالسلطنه هدایت والى و سرهنگ شهاب را بازداشت مى‏كنند. قسمت اعظم شهر تبریز به دست آنها افتاده عده‏اى از مردم به ژاندارمها ملحق مى‏گردند. قواى دولتى پس از اطلاع از قیام لاهوتى با قوائى كه براى مقابله با سمیتقو آماده كرده بود متوجه شهر تبریز شد و زد و خورد بین دو قدرت درمى‏گیرد. پس از چند ساعت زد و خورد از طرفین عده زیادى كشته مى‏شوند ولى به هیچوجه بیم شكست خوردن لاهوتى و همكارانش در بین نبود ولى یكمرتبه لاهوتى با چند تن از افسران از تاریكى شب استفاده كرده به روسیه فرار مى‏نماید و مقادیرى سلاح نیز با خود حمل مى‏كنند. شهر تبریز راحت به دست قواى قزاق فتح مى‏شود. باقیمانده افسران همكار لاهوتى كه عده آنها ده نفر بود بازداشت مى‏شوند. در راس این عده سلطان تورج میرزا امین قرار داشت كه فرمانده ستاد جنگ بود. به دستور سردار سپه دادگاه نظام به ریاست سرتیپ زاهدى كه در آن هنگام مأمور حمله به قلعه چهریق بود تشكیل مى‏یابد. سرهنگ متین‏الملك قریب دادستان دادگاه در كیفر خواست اعدام همه را تقاضا مى‏نماید و محاكمه همدستان لاهوتى آغاز مى‏گردد. دادگاه تمام عده را براساس كیفر خواست به اعدام محكوم مى‏كند. پس از محاكمه و محكومیت این عده بعضى از صاحبان قدرت در مقام وساطت برآمده از جمله سید حسن مدرس در تهران شدیدا براى جلوگیرى از اجراى حكم تلاش مى‏كند. افسران محكوم به زندان تهران انتقال یافته پس از چندى مورد عفو قرار گرفته به شغل سابق خود باز مى‏گردند. لاهوتى سالها پس از فرار از ایران در شوروى مى‏زیست. چندى در قفقاز وزیر فرهنگ تاجیكستان شد. در اواخر به بخش رادیو فارسى مسكو پیوست. وى طبع شعر داشت و قسمتى از اشعارش انتشار یافته است. وى در زمانى كه در شوروى بسر مى‏برد در برنامه فارسى رادیو مسكو نقشى داشت و حقوقى دریافت مى‏كرد. تا اواخر عمر مردى ماجراجو، پرمدعا و شلوغ بود. در 1340 درگذشت. لاهوتى در گیرودارهاى سیاسى به خارج از ایران گریخت و سرانجام به تاجیكستان شوروى رفت و در آنجا به مقامات مهم از جمله وزارت معارف رسید. هم در آنجا ازدواج كرد، دیوانش بارها به چاپ رسید از جمله در مسكو (1946). لاهوتى در شعر فارسى معاصر مقامى ارجمند دارد. از نظر مضامین در به كار بردن كلمات تازگیهاى بسیارى در شعرش دیده مى‏شود.